|
|
|
|
|
سه شنبه 7 مهر 1394 ساعت 23:5 |
بازدید : 47761 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
جای یک چارگوش سپید جای یک میخ کوچک و تیز مانده روی سینه ی دیوار شاید این خالی عکس بادی در قفس بوده است رو به روی جوخه ی خاموش سنگی سخت شاید این تصویر گور مرد گمنامی در زمستان است
---------------------------------------------------
چیزی به یاد نمی آورم نه از دندان های شیری خاک شده پای درخت سیب و نه از مشق های دو خط در میان عید و نه از شکاف های جمجمه ام صفحه ی سیزده از فصل چهارم تقویم کدام سال سیاه بود ؟ نمی دانم فقط بعد ها شنیده ام که یک نفر آمده با دست های پر از گچ و روی تخته سیاه خیابان کروکی اقبال مرا کشیده و رفته است و بعد ها از عابرین سوال کرده من آن روز با شاخه گلی شکسته ، گوشه ی لبهام سراغ تو را با لهجه ی کدام پرنده گرفتم دیگر چه فایده که خیره بمانم به سپیدی این سقف ؟ من که چیزی به یاد ندارم جز اینکه به احتمال قوی دیری است با له شدن الفت گرفته ام و دیگر کسی صدای کشیده ای که حتی شبیه نام تو باشد از میان لب های من نشنیده ست
---------------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر رویا زرین ,
اشعار رویا زرین ,
شعر ,
رویا زرین ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|